یکی از دلایل اصلی ترویج یادگیری معکوس یا Flipped Learning، استفاده بیشتر از تکنولوژی در کلاسهای امروزی است. در این مطلب با مصاحبه گرفتن از آقای محمد پارسا مدرس و ارشد آموزش زبان انگیسی، مفصل به این موضوع و هر آنچه که درمورد آن باید بدانید، میپردازیم.
تاریخچهی شکلگیری یادگیری معکوس
اگر به Behaviorism و Socratic Approach (که جز مکاتب اولیه در تدریس و آموزش بود) بازگردیم، متوجه میشویم که بیشتر به نقش حفظیات، Habit Formation ،Rote learning و … توجه میشد ولی بعد از آن سوالهایی مطرح شد که سرآغاز Flipped Learning شد:
آیا فقط حفظیات و Rote Learning کافی خواهد بود؟! خلاقیت و کنجکاوی دانش آموزان چه میشود؟ آیا Socratic Approach بهترین حالت تدریس است؟! و …
بعدتر با شکلگیری مکتب Constructivism (Jean Piaget & Lev Vygotsky) مباحث جدیدی به دنیای تدریس وارد شد، مانند:
Blended Learning, Discovery Learning, Self Directed Learning, Active Learning, Collaborative Learning, Student Involvement, Problem Solving, Peer Tutoring,…
که یکی از آن مباحث Flipped Learning یا Inverted Classroom بود که وارد سیستم آموزشی شد.
BLOOM’S TAXONOMY
یادگیری معکوس به صورت رسمی در سال 2007 توسط Jonathan Bergmann و Aaron Sams با مفهوم “ما یادگیری را از سطح گروهی به سطح فردی وارد میکنیم.”مطرح شد.
Direct Instructions moves from the group learning space to individual learning space.
در این مکتب این مبحث مطرح شد که دانش آموزان باید کاملا در پروسهی یادگیری Engage شوند؛ بنابراین به این نتیجه رسیدند که سه مرحله اول (Remembering, Understanding, Applying) را از قبل به بچهها به عنوان یک تکلیف بدهند تا در خانه با موضوع درگیر شوند و بر سر کلاس سه مرحله آخر را فعال کنند؛ زمانی که دانش آموز مفاهیم اولیه را خوانده، درک کرده و آمادهی فعال کردن اطلاعات است.
مثلا معلم از قبل یک سری پادکستها، ریدینگ یا لغات جدید مرتبط با موضوع و… به زبان آموزان خود برای آمادگی قبل از کلاس میدهد تا باعث افزایش مشارکت آنها در درس شود. تسکهایی که معلم متناسب با استایلهای یادگیری هر فرد و زمان مورد نیاز هر فرد از پیش تعیین کرده تا اینگونه Individual Learning را در این روش به جای آموزش گروهی، تشدید کند.
ارکان یادگیری معکوس
Flexible Environment : زبان آموز بتواند در هر زمان و مکانی که میخواهد با هر سرعتی مشغول به یادگیری شود.
Learning Culture : از نگرش سنتی اینکه معلم مرکز همه چیز است فاصله بگیرد و بیشتر زبان آموز_محور شود.
Intentional Content : محتوای هدفمند داشته باشد؛ معلم بداند که چه چیز و چگونه منابع را نسبت به نقاط قوت و ضعف زبان آموزان خود انتخاب کند، به Needs Analysis توجه داشته باشد و فقط وابسته به کتاب نباشد.
Professional Educator : نقش یک مدرس حرفهای بسیار مهم است. اینکه بتواند اینگونه کلاسها را به خوبی کنترل کند، فیدبک داشته باشد و همیشه در حال یادگیری و بهتر کردن خود باشد.
فواید و معایب یادگیری معکوس
از مزایای این روش:
- یادگیری تعاملی بیشتر
- یادگیری مستقل زبان آموز_محور
- یادگیری در هر زمان و مکان و با هر سرعت
- دسترسی همیشگی به منابع و مرور چندباره آنها
از معایب آن:
- در دست نداشتن تکنولوژی مورد نیاز زبان آموز
- نداشتن کنترل کافی روی زبان آموز
- تاخیر در فیدبک دهی
- کمبود Peer Interaction به نسبت کلاسهای فیزیکی
به پایان یک متن مصاحبهی بسیار آموزنده و عالی دیگر رسیدیم، مطمعنا شما هم مانند من از این مطلب به معنای واقعی کلمه لذت بردید!
سپاس از همراهی همیشگی، شما میتوانید سوالات و نظرات خود را در زیر برای ما بنویسید.
در اینجا هم میتوانید منابع بیشتری جهت مطالعه در این حوزه که توسط آقای پارسا معرفی شدهاند را ببینید.
Flipped by: Wayne Feller
Time for Learning: Top 10 Reasons Why Flipped Classroom Can Change Education by Kathleen P. L. Fulton
Flipping Your English Class to Reach All Learners (Strategies and Lesson Plans) by Troy Cockrum