هنگام تدریس زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی یا زبان دوم، موضوع «کتابهای درسی» همواره بحثی مناقشه برانگیز است. گروهی از معلمان تمام جزییات کتابها را تدریس میکنند و روی تمام تمرینها در کلاس کار میکنند. در حالیکه بعضی دیگر، کتابهای درسی را بسیار محدودکننده میدانند و مطالبی به کتابها میافزایند.
این مقاله ضمن انتقاد به کتابهای آموزش زبان انگلیسی، سعی دارد در راستای استفاده مفیدتر از کتاب درسی به معلمان زبان انگلیسی پیشنهادهایی ارائه دهد؛ به صورتی که نتیجه برای زبانآموزان کاربردیتر باشد.
هر درس بیش از یک گرامر دارد
گاهی در کتابهای درسی تمرکز بر روی یک گرامر خاص است، در حالیکه ما اغلب در یک دیالوگ به چند گرامر مختلف نیاز داریم. همانطور که در دیالوگ زیر میتوان دید طرف دوم به چند صورت میتواند پاسخ دهد:
A: fancy a coffee?
B:
– I’d love one.
– Cheers.
– I’ve just had one.
-To be honest, I’m not a fan.
– I’m trying to cut down.
بسیاری از کتابهای درسی سعی میکنند دیالوگهایی محدود به یک گرامر طرح کنند که غیر طبیعی به نظر میرسد. زیرا بسیاری از این گرامرها پیشرفته هستند و اگر در یک درس مطرح شوند، زبان آموز را گیج میکنند. بعلاوه هدف آن درس خاص، تدریس یک گرامر خاص است نه چند گرامر مختلف؛ در نتیجه بسیاری از مکالمات در کتابهای زبان، نامأنوس هستند و واقعی به نظر نمیرسند. مثلاً استفاده از فعلهای کمکی در کتابهای درسی به این صورت تدریس میشوند:
A: Have you been to Italy?
B: Yes, I have. / no, I haven’t.
در صورتیکه ما باید به جای این پاسخها به زبانآموزان پاسخهای واقعی را بیاموزیم که نیتوهای آن زبان استفاده میکنند:
‘yeah, I was there last year.’
دوره کردن لازم است
اکثر کتابهای درسی به دوره کردن درسهای قبل چندان اهمیت نمیدهند. از طرفی به نظر میرسد عموماً معلمان نیز علاقهای به مرور کتاب ندارند. اکثر آنان طرفدار تنوعند و در کلاس روی موضوعات مختلف کار میکنند؛ در حالیکه زبان آموزان نیازمند تکرارند. به طور کلی بعید به نظر میرسد که تنها با یک بار تدریس یک دستور زبان خاص به شاگردان، آنان بتوانند آن را کاملاً یاد بگیرند. بلکه لازم است گرامرهای تدریس شده، در بسترهای مختلف یا به کمک مهارتهای دیگر مانند نوشتن و صحبت کردن به آنان آموزش داده شود. متاسفانه دوره کردن اولویت بسیاری از ناشران نیز نیست. بنابراین در آخرین ویرایشها، بخشهای مربوط به تمرین و تکرار معمولاً حذف میشوند.
اغلب کتابهای درسی زبان انگلیسی یک ساختار تکراری دارند. به عبارت دیگر، هر موضوع در دو صفحه گنجانده شده و در نتیجه حجم زیادی از اطلاعات یکجا انباشته میشود. زمانیکه معلم میخواهد برنامه یک کلاس خاص را بنویسد، مجبور است چند مورد از آنها را انتخاب کرده و یا ترتیب آنها را عوض کند تا برای زبان آموزان مفهوم باشد. بنابراین معلمان به اجبار زمان زیادی را به این کار اختصاص میدهند اما هزینه ای برای آن دریافت نمیکنند.
اهمیت دیالوگها
از آنجا که اهمیت دیالوگها در کتابهای آموزش زبان نادیده گرفته میشود، یکی از پیشنهادات این مقاله استفاده از کتابهای دیالوگ محور با مشارکت زبانآموزان در کنار کتاب درسی است. البته باید در نظر داشت که تدریس این کتابها برای همه معلمها دشوار است. گویا معلمهای با تجربهتر، راحتتر با آن کنار میآیند.
به کمک دیالوگها میتوان استفاده از عبارتهای زبانی مصطلح و معنیدار را به زبانآموزان آموخت. در این کتاب هدف گرامر نبوده و تمرکز تنها بر روی دیالوگ است. اما در اغلب کتابهای درسی نویسنده میکوشد نکته گرامری را به دیالوگ تبدیل کند که در نتیجه عباراتی غیرواقعی و نامأنوس به دست میآید.
یادداشتبرداری فعال
یادداشتنویسی بخشی از فعالیت زبانآموزان در کلاس و در هنگام مطالعه است. این یادداشتها میتواند در مورد کلمات جدید، کاربرد آنها، گرامر تدریس شده و موارد دیگر باشد. اما متأسفانه هرگز در کتابهای آموزشی به آنها اشاره نمیشود. بسیار مهم است که زبانآموزان بدانند باید یادداشتبرداری کنند (بنویسند یا تایپ کنند) و سپس با چندین بار مرور یادداشتهایشان، روی آنها تمرکز کنند. برای دستیابی به این مهارت، پیشنهاد میشود که معلم هرچند وقت یکبار در کلاس از زبانآموزان بخواهد که دفترشان را باز کرده و موارد زیر را پیدا کنند:
- 5 کلمهای که معنای آن را فراموش کردهاند.
- 5 کلمهای که هنوز از آنها استفاده نکردهاید.
- 10 کلمهای که استفاده کردهاند یا میتوانستند استفاده کنند اما نکردند.
ارائه سوالهایی جهت بررسی مفهوم تدریس شده
برخی از مطالب کتاب درسی جالب نیستند و برخی از زبانآموزان یا کل کلاس چندان از آنها استقبال نمیکنند. در چنین مواردی معلم نمیتواند مطمئن باشد که معنای کلمات جدید درس کاملاً تفهیم شده است. روش پیشنهادی در این موارد پرسش در مورد بررسی مفهوم concept checking questions (CCQ) است. مثلا برای اینکه معلم اطمینان حاصل کند که شاگردان واقعاً معنی کلمه “exhausted” را فهمیدهاند، میتواند به عنوان مثال یکی از سوالهای زیر را بپرسد:
- Why might you be exhausted?
- When were you exhausted -and why?
بعلاوه زبانآموزان با جواب دادن به این سوالها معنی کلمه “exhausted” را به یک موقعیت شخصی پیوند زده و آن را کاربردیتر یاد میگیرند.
نتیجهگیری
شاید بعید به نظر برسد که تمام ایدههای بیان شده همزمان در یک کلاس قابل اجرا باشد، اما به طور کلی نکات اشاره شده در این مقاله در کنار کتابهای درسی قابل استفاده است و به معلمها کمک می کند تا از کتابها بهتر استفاده کنند. از طرفی پیش بینی میشود که درآینده فقط کتابهای درسی هسته اصلی کلاسهای آموزش زبان نباشند. در این صورت این نکات بسیار راهگشا خواهند بود. به نظر شما هنگام تدریس زبان انگلیسی چه باید کرد؟ معلم تا چه حد باید از مطالب درسی استفاده کند و تا چه حد میتواند مطالبی با صلاح دید خودش به برنامه کلاس اضافه کند؟
Source:
https://www.teachingenglish.org.uk/