درود بر شما دوستان عزیز. بسیاری از زبانآموزان با این سوال مواجه هستند که “تاثیر سن، استعداد و انگیزه در یادگیری زبان چقدر هست؟”. در این مقاله با کمک از چندین مقاله و پژوهش صورت گرفته به این سوال پاسخ خواهم داد.
سه فاکتور سن، استعداد و انگیزه به عنوان فاکتورهای مهم در زمینه یادگیری به شمار میآیند اما مسئله مهم این است که طبق بررسیها و پژوهشهای صورت گرفته میزان تاثیرگذاری هر کدام چه مقدار است؟! ابتدا به صورت مجزا هر کدام از فاکتورها را مورد بررسی قرار میدهیم و در پایان به جمعبندی خواهیم رسید.
سن
اینگونه به نظر میرسد که عملکرد و توانایی افراد در سنین بالا به ظرفیتهای جسمی و روحی آنها بستگی دارد اما اینگونه نیست؛ توانایی افراد به میزان استفاده کامل از ظرفیتهایشان بستگی خواهد داشت.
چرا سن را عاملی موثر و دارای اهمیت ویژه میدانیم؟
فاکتورِ سن، هم در انگیزه و هم در توانایی یادگیری زبان دوم موثر است و از طرف دیگر یادگیری و توسعه زبان مادری به طور قابل توجهی در کسب زبان دوم تاثیر دارد. به علاوه تقویت و افزایش واژگان زبان دوم بر رشد زبان مادری هم موثر خواهد بود.
سن بر یادگیری زبان انگلیسی تأثیر میگذارد زیرا قرار گرفتن در معرض دستورالعملهای زبان آن هم به صورت زود هنگام و به طور مداوم منجر به عملکرد بهتری میشود. از طرفی این یک باور عمومی است که بزرگسالان در یادگیری زبان دوم خوب نیستند. قبل از پاسخ دادن به این سوال، یک سوال اساسی وجود دارد که باید مورد توجه قرار دهیم: چرا در وهله اول انتظار داریم بچهها در یادگیری زبان دوم بهتر از بزرگسالان باشند؟
فرضیه دوره طلایی
اگرچه توضیح این مسئله که چرا مردم به طور کلی معتقدند کودکان در یادگیری زبان دوم بهتر از بزرگسالان هستند؛ دشوار است اما تحقیقات روشن و شفافی صورت گرفته که منجر به این تفکر در زبانشناسی شده است. همه چیز با مفهوم یک دوره طلایی آغاز میشود. در زیستشناسی رشد، دورهای حساس به نام مرحلهی بلوغ وجود دارد که طی آن به طور ویژهای یک موجود با انواع خاصی از محرکها هماهنگ میشود.
به جای یادگیری زبان دوم بعد از دوران کودکی، باید یادگیری زبان در اوایل زندگی را از نظر رفتاری مورد بررسی قرار داد یعنی تصور اینکه یک دوره طلایی و ویژه برای یادگیری زبان دوم وجود دارد منطقی به نظر نمیرسد:
اگر در دوران کودکی حداقل یک زبان را به روال عادی یاد گرفته باشید، احتمالاً به دورهی طلایی مربوط میشود زیرا در واقع شما ورودی زبانی عادی در دورهی طلایی دریافت کردهاید. به عبارت دیگر، اگرچه ممکن است در کودکی در یادگیری زبان دوم بهتر باشید اما در بزرگسالی نیز تحقق این امر غیرممکن نیست.
مسئلهی دیگر این است که مواردی در مطالعات وجود دارد که اثرات سن در یادگیری را آشکار کردهاند. به طور مثال، در بسیاری از مطالعات زبانی در بزرگسالان، زبان دوم را با زبان مادریِ تک زبانهها مقایسه میکنند یعنی افرادی که فقط به یک زبان صحبت میکنند. به عنوان مثال، در یک پژوهش تواناییهای زبان فرانسویِ انگلیسی زبانان بومی که در بزرگسالی فرانسه را یاد گرفتهاند اغلب با سخنرانان یک زبانه فرانسوی بومی مقایسه میشوند.
چرا این یک مسئله است؟ زیرا حتی دوزبانههای معمولی که از کودکی هر دو زبان فرانسه و انگلیسی را یاد گرفتهاند، به همان روش یک زبانههای فرانسوی بومی (یا یک زبانههای بومی انگلیسی) زبان را در ذهن خود پردازش نمیکنند.
مقایسه زبانآموزان زبان دوم (کودک و بزرگسال)
ممکن است اینگونه بنظر آید که کودکان نسبت به بزرگسالان فقط به یادگیری زبان دوم در محیطهای مختلف تمایل دارند و این باعث میشود بزرگسالان ضعیفتر از آنچه در تئوریهای علمی وجود دارد، به نظر برسند. به طور مثال، بزرگسالان تمایل به یادگیری در محیط کلاس و بچهها بیشتر تمایل به قرارگرفتن در محیط دارند.
افراد عادی که تمایل دارند زبان دوم فرا گیرند، نمیخواهند آن زبان را درست مانند زبان مادری خود یاد بگیرند. آنها فقط میخواهند سفر كنند، گفتگوهای خوبی با افراد دیگر كشورها داشته باشند و شاید روزنامه یا كتاب بخوانند و این كاملاً امكانپذیر است. بسیاری از مطالعات زبانشناسی، بیان کردهاند که زبان آموزان بزرگسال (زبان دوم) در انجام وظایف خود بسیار خوب عمل کردهاند.
هنوز یک سوال بدون پاسخ مانده که چرا به نظر میرسد دقیقاً بزرگسالان به اندازه بچهها در یادگیری زبان دوم مهارت ندارند؟
هیچوقت نباید از تلاش برای یادگیری زبان دوم دلسرد شوید آن هم فقط به این دلیل که دیگر کودک نیستید. بله، فرآیند یادگیری شما بیشتر طول میکشد و ممکن است در زبان دوم خود مهارت کافی نداشته باشید تا بتواند مانند زبان مادری از آن یاد کنید. اما اگر ابزار مناسبی داشته و به هدف خود پایبند باشید، به وضوح امکانپذیر است که بدون توجه به سن خود، به سخنرانی بسیار خوب در زبان دوم تبدیل گردید.
استعداد
غالبا آزمونهای استعداد برای اندازهگیری توانایی دانشآموز در یادگیری یا تعیین اینکه آیا شخصی در برنامه خاصی پتانسیل دارد؛ طراحی شدهاند. اینگونه آزمونها در ابتدای دوره تحصیل یا به عنوان بخشی از شرایط ورود به دانشگاهها استفاده میشوند.
امروزه، هوش و استعداد اغلب بر اساس مهارتهای تحلیلی و استدلالی توصیف میشوند که یکی از مولفههای اساسی موفقیت بسیاری از زبانآموزان است. با این حال، هیچ دلیل اساسی وجود ندارد که چرا سایر هوشها، مانند تواناییهای زبانی یا آگاهی عاطفی، نباید به عنوان نشانه معتبر قدرت ذهنی تلقی شوند.
یادگیری را میتوان نوعی سفر ذهنی یا رفتاری دانست و حتی گاهی عدم وجود استعداد را نمیتوان عاملی برای عدم موفقیت دانست چراکه سختکوشی و تلاش در راهِ درست میتواند کمبود این فاکتور را جبران کند.
انگیزه
انگیزه نشاندهندهی پایه و اساس موفقیت در کلیهی فعالیتهایی است که فرد درگیر آن میشود. مفهوم مهمی در برقراری انواع ارتباطات و همکاریها وجود دارد که موجب ایجاد انگیزه میگردد. تأثیر رسانهها و همچنین عوامل اقتصادی و فناوری را نیز نمیتوان نادیده گرفت.
بطور کلی انگیزه را به دو نوع میتوان تقسیم کرد؛ نوع اول انگیزه درونی و نوع دوم انگیزه بیرونی. در بحث ما انگیزه بیرونی غالب است. افراد معمولا تحت تأثیر عوامل خارجی میخواهند در یادگیری زبان انگلیسی موفق شوند.
معمولا افراد جوانتر بالاترین سطح انگیزه را نشان میدهند علاوه بر این، دانشجویان مهارتهای استفاده از زبان انگلیسی را تحت تأثیر رسانههایی مانند اینترنت، فیلم، کارتون، تکنولوژی و… کسب میکنند بنابراین با پایان دورهی دبیرستان، آنها سطح خاصی از دانش و مهارت را کسب کردهاند که ممکن است در پایان دوره دبیرستان انگیزه کمتری برایشان ایجاد کند.
بیشترین ارتباط بین انگیزش بیرونی و اهداف شخصی، سپس اهداف شخصی و قدرت انگیزشی و در آخر انگیزه بیرونی و قدرت انگیزشی وجود دارد. این نتایج حاکی از آن است که زبانآموزان غالباً اهدافی را تعیین میکنند که در ایجاد انگیزه بیرونی تاکید دارند. این اهداف بیشتر معطوف به بهرهگیری از مزایای دانستن زبان انگلیسی است.
وقتی صحبت از مولفههای مختلف انگیزشی در سطوح مختلف سنی میشود، نتایج نشان میدهد که انگیزه ذاتی با افزایش سن افزایش مییابد، در حالی که انگیزه خارجی با افزایش سن کاهش مییابد. به نظر میرسد رابطه بین انگیزه و عملکرد تحصیلی با افزایش سن تقویت میشود.
به طور کلی میتوان ادعا کرد که هرچه فردی جوانتر باشد انگیزه یادگیری انگلیسی به عنوان زبان دوم در او بالاتر است. همچنین میتوان ادعا کرد که سن یک فرد به طور مستقیم عزم وی را برای یادگیری افزایش میدهد.
جمعبندی
در مجموع و بطور کلی میتوان گفت:
- انگیزهای که فرد برای یادگیری انگلیسی دارد مستقیماً با سن او متناسب است و با افزایش سن این انگیزه کاهش مییابد.
- دوره طلایی بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم است. زمانیکه نتایج فرآیند یادگیری تضمین میشود و فرد در یادگیری زبان سهولت دارد.
- با افزایش سن انگیزه یادگیری زبان دوم کاهش مییابد. این کاهش انگیزه برای یادگیری زبان دوم به دلیل دشواری است.
اکنون شما نظرات و تجربیات خود را با ما در میان بگذارید و بگویید که به نظر شما میزان تاثیر این فاکتورها در یادگیری زبان چقدر است؟ سپاس از همراهیتان 🙂
Source:
1. Article: The role of age in students’ motivation and achievement in learning English as a second language; by Senad Bećirović & Remzija Hurić-Bećirović
2. Articles: Age-Related Differences in the Motivation of Learning English as a Foreign Language Universidad de Guayaquil by MSc. Jorge Humberto Tapia Celi
3. How Does Age Affect Your Ability To Learn a Second Language? by September Cowley
من شدیدا با تاثیر سن بر یادگیری زبان دوم موافقم و در سنین پایین خیلی راحتتر یادگیری صورت میگیرد، ذهن کودک بدون دغدغه و فعال است و من واقعا آنرا به عنوان سن طلایی یادگیری میدانم
این موضوع را به وضوح در فرزندم مشاهده نموده و فرزند دو زبانه دارم که بدون آموزش و فقط با نگاه کردن به کارتون های زبان اصلی زبان دوم آموخته ست
بله درسته بچهها ذهن فوق العادهای دارند و وقتی در محیط قرار میگیرند خیلی سریعتر از بزرگسال یاد میگیرند. ممنون از به اشتراکگذاری تجربتون 🙂